حجاب حریم خداوند است!!
حجاب زن تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید از حق خود صرف نظر کردم
حجاب زن مربوط به مرد نیست تا بگوید من راضیم
حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند
بلکه حجاب زن حق الهی ست...
حیثیت زن ... حریم خداوند است
حجاب زن تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید از حق خود صرف نظر کردم
حجاب زن مربوط به مرد نیست تا بگوید من راضیم
حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند
بلکه حجاب زن حق الهی ست...
حیثیت زن ... حریم خداوند است
میجنگیم
با مسخره کردنهایتان
تیکه انداختن هایتان میجنگم
با تمسخر چادر سیاهم میجنگم
اره سیبیل دارم ولی خودت که خوب میدونی سیبیل نشانه ی مرونگیه نشانه ی محکمیه
اره سیاه میپوشم سیاهی که واسه تو رنگ عشقه ولی وقتی چادرسیاه سر من میبینی میگی چه بیریخته
با سیاهی چادرم کور میکنم چشمچرانان را
میجنگم با گرگانی که تو دست در دست انان در خیابان قدم میزنی
در بین این همه سیاهی قلبیست شیشه ای که تو با این زیبایی ظاهری ارزوی داشتنش را داری
قلبی که من دارم تو نداری!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بـآ یـک عشوه ؛
بـآیـک کلآمـ ۱ ؛
با یـک لبخـند ؛
بـآ یـک نگـآه ۲
همـ دریده مے شود..!
حیـآ رآ مےگـویمـ..
زن به شوهرش گفت : راضی باش از من ؛ وقتی میروم خرید می دانم اگر چانه بزنم کمتر می خرم اجناس را
ولی برای این که با نامحرم صحبت نکنم همان قیمتی که نوشته شده رو می گذارم روی پیشخوان و جنسم را برمی دارم ؛
مرد پیشانی همسرش را بوسید.
برابر متون تاریخی، در ادوار تاریخ این سرزمین، پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رایج بوده است و زنان با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد میکردند و هم پای مردان به کار میپرداختند. و این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاطهای فساد برانگیز همراه بوده است
پرورش باید به عنوان اصلیترین وظیفه آموزش و پرورش مد نظر قرار گیرد. هدف از پرورش نیز انسانسازی است یعنی پرورش انسانی که دین در تمام وجوه زندگیاش جلوهگر باشد. اگر بخواهیم ریزتر شویم باید گفت موقعی در امر پرورش موفق خواهیم بود که یک شخص بتواند تعریف درستی از خود، خدا، انسانهای دیگر، طبیعت و نحوه ارتباط با آنها پیدا کند و به طور کلی دو چیز مانع تحقق این هدف است: شبهات علمی (عدم علم) و شهوتهای عملی (عدم عمل). یکی از وظایف اصلی حوزههای علمیه، بر طرف کردن شبهات دینی است مع الأسف هنوز بسیاری از وجوه اجتماعی- سیاسی دین در هالهای از تاریکی قرار دارد. شاید بتوان چهار علت اصلی برای آن ذکر کرد:
- بعلت عدم تحقق حکومت اسلامی در طی قرون متمادی، کاربردی برای بسیاری از نظرات اجتماعی- سیاسی نبوده و بالتبع نظریهپردازی در این حوزه با توجه به عدم کاربرد آن بدون توجیه بوده است. اینچنین بوده که بسیاری از علما مفاهیم اجتماعی- سیاسی را تا ظهور منجی معطل میدانستهاند.
- هدف اصلی تأسیس حوزههای علمیه فراموش گشته و نوعی جامعه گریزی رواج یافته است. بسیاری نه برای هدف غایی هدایت جامعه بلکه برای خودسازی عجین با نوعی زهد و رهبانیت به حوزه روی میآورند. باید توجه داشت که یک شخص میتواند برای کمال خود به احتیاط عمل کند ولی یک مربی نمیتواند قومش را به احتیاط دعوت کند.
- نوع زندگی طلبگی باعث گشته که بسیاری از نخبگان مؤمن نیز از پیوستن به حوزه سرباز زنند.
- در گذشته نگرش مکتبی به دین رواج داشته است. به این معنا که این جمله زیاد به گوش میرسید که «اسلام علم اقتصاد ندارد بلکه مکتب اقتصادی دارد یعنی فقط چهارچوبها را تعیین میکند». این نوع نگاه باعث میشد که حوزه فتوا - محور باشد نه برنامه – محور. خوشبختانه در سالهای اخیر این رویکرد حداقل در لایهای از حوزه تغییر کرده و جنبش تولید علم (جنبش نرمافزاری) در علوم انسانی امیدهای زیادی بوجود آورده است.
ممکن است رابطه بین عدم علم و بحث مورد نظر مشخص نباشد. مثالی این موضوع را روشن میکند:
مسأله امر به معروف و نهی از منکر را در نظر بگیرید. روزگاری به اسم این موضوع، پسرانی را که لباس آستینکوتاه میپوشیدند را میگرفتند و مورد آزار قرار میدادند. حالا با گذشت حدود بیست سال از این جریان، خندهدار بودن موضوع مشهود است. چرا قبلاً چنین میشد؟ برای اینکه آمرین به معروف و ناهیان از منکر، افرادی معمولی بودند نه افرادی با این تخصص. آیا پوشیدن لباس آستینکوتاه از نظر اسلام حرام بود؟ با فرض حرمت، آیا ارتکاب این حرام مستوجب تعزیر است؟ با این فرض، چه کسی حق اجرای این حد را داراست؟
یکی از واجبات بسیار مهم و از ضروریات دین مبین اسلام، بلکه تمام ادیان الهی، مساله «حجاب» و پوشش است؛ دین مبین اسلام نیز برای این مساله اهمیت ویژهای قائل شده است و قرآن کریم ـ با اینکه تنها به بیان کلیات اکتفا کرده است ـ در آیات متعددی به این مساله پرداخته که دال بر اهمیت بسیار زیاد قرآن و اسلام به این مساله است.
به طور مثال در سوره «نور» در آیاتی چند میفرماید: «قُلْ لِلْمُۆْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُون* وَ قُلْ لِلْمُۆْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ ...[نور/31]؛ به مومنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و فروج خود را حفظ کنند، این دستور، براى آنها پاکیزهتر است، خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است. و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار نکند و (اطراف) روسریهاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان یا پدرانشان یا...».
از این آیات چند نکته قابل استنباط است:
1. هر مسلمان چه مرد و چه زن، باید از چشمچرانی و نظربازی خودداری کند.
2. هر مسلمانی باید پاکدامن باشد و اهل فحشاء نباشد.
3. زنان باید دارای پوشش باشند و زینتهای خود را جز برای محارم خود آشکار نکنند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان دیگر نباشند.[1]
این آیات در واقع دستور خداوند متعال به حفظ حیاء و حجاب است، که واجب است و حکمی است حتمی که توسط بندگان او لازم است رعایت شود و از ضروریات دین مبین اسلام محسوب میشود که بین تمام مذاهب اسلام با تمام اختلافی که دارند مشترک است.
اگر به روایات معصومین(علیهمالسلام) هم رجوع کنیم، خواهیم دید آنان نیز به تبع قرآن کریم، در سخنان بسیار زیادی که واقعاً بیش از حد شمارش است، به این مساله پرداخته و حدود و میزان آن را بیان کردهاند، و در برخی احادیث وارد شده است که تمام دین و ایمان، حیاء، عفت و پاکدامنی است؛[2]
همچنین در احادیث مختلفی چگونگی و اندازه پوشش زنان نیز بیان شده است؛ در حدیثی امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ به سوالی که راجع به نگاه کردن به نامحرم پرسیده شد، فرمودند: «تنها نگاه به صورت و دو کف دست جایز است».[3] یعنی نگاه کردن به غیر این دو حرام است و بر زن واجب است تمام بدن خود به غیر از صورت و دو دست تا مچ را بپوشاند.
لذا با توجه به این آیات و روایات، در اینکه پوشاندن غیر وجه و دستها تا مچ، بر زن واجب است، از لحاظ فقه اسلام هیچگونه تردیدی وجود ندارد. این قسمت جزو ضروریات اسلام است و در بین مراجع نیز هیچ اختلاف و تشکیکی وجود ندارد.[4] حتی این مساله در بین مذاهب دیگر هم قطعی است و هیچ مسلمانی نمیتوان بگوید حجاب واجب نیست.
بنابراین حفظ حجاب و پوشش کامل اسلامی برای زنان مسلمان، واجب است و ترک آن معصیت بوده و از گناهان کبیره محسوب میشود و قطعاً در آخرت، عذاب خاص خود را دارد، در حدیثی امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: «روزی من و فاطمه(سلاماللهعلیها) به خدمت حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله) رفتیم و آن حضرت را بسیار گریان یافتیم، عرض کردم پدر و مادرم فدای شما باد یا رسول الله، چه چیز سبب گریه شما شده است؟
حضرت فرمودند: یا علی، شبی که منرا به آسمان بردند، زنانی چند از امت خود را در عذاب شدید دیدم، از حالت آنها تعجب کردم و از شدت عذاب آنها گریستم. زنی را دیدم که به موهایش آویخته شده، مغز سرش از شدت گرما میجوشد؛ زنی را دیدم که به زبانش آویخته و آب داغ جهنم در حلقش ریخته میشد؛ زنی را دیدم که با سینههایش آویخته شده بود؛ زنی را دیدم که گوشت بدن خود را میخورد و آتش از زیرش شعله میکشید؛ زنی را دیدم که پاهایش به دستهایش بسته شده و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند؛ زنی را دیدم کر و کور و لال، در تابوتی از آتش، مغز سرش از بینی او بیرون میآمد و بدنش از(مرض) خوره و پیسی پاره پاره بود؛ زنی را دیدم که تنوری از آتش به پاهایش آویزان بود؛ زنی را دیدم که گوشت بدن او از جلو و عقب با قیچیهای آتشین بریده میشد؛ زنی را دیدم که صورت و دستهایش میسوخت و رودههای خود را میخورد؛ زنی را دیدم که سرش سر خوک بود و بدنش الاغ و بر او هزار هزار نوع عذاب بود؛ زنی را دیدم به صورت سگ، آتش در پشتش داخل میشد و از دهانش بیرون میآمد و ملائکه سر و بدنش را با گرزهای آتشین میکوبیدند.
حضرت فاطمه(علیهاالسلام) عرض کرد: ای حبیب من و ای نور دیده من، به من خبر بدهید که عمل و روش ایشان چه بوده است که خدای تعالی این نوع عذاب را بر ایشان مسلط گردانیده است؟
حضرت فرمودند: ای دخترم: آن زنی که به مو آویخته شده بود، موی خود را از مردهای نامحرم نمیپوشاند؛ زنی که به زبان آویخته شده بود (با زبانش) شوهرش را آزار میداد؛ زنی که با سینه آویخته شده بود، از انجام وظایف زناشویی خودداری میکرد؛ آن زنی که به پاهایش آویخته شده بود، بدون اجازه شوهر از خانه بیرون میرفت؛ زنی که دستهایش به پاهایش بسته شده بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند، کسی بود که خود را نمیشسته است و لباسهایش را پاک نمیکرد و غسل حیض و جنابت انجام نمیداد و بدنش را از نجاسات پاک نمیکرد و نماز را سبک میشمرد؛ زنی که کور، کر و لال بود، از زنا فرزند پیدا کرده و به گردن شوهر خود انداخت بود؛ زنی که گوشت بدنش با قیچیهای آتشین بریده میشد، خود را به مردان نامحرم نمایش میداد تا به او رغبت کنند؛ زنی که صورت و سرش، سر خوک بود و بدنش بدن الاغ، سخن چین و بسیار دروغگو بود؛ آنکه به صورت سگ بود و آتش در پشتش داخل و از دهانش خارج میشد، خواننده و آواز خوان و حسود بود».[5]
پینوشت ها:
[1]. شهید مطهری، مساله حجاب، انتشارات صدرا، 1385ش، ص 117.
[2]. نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص 454.
[3]. الکافی، ج5، ص 521.
[4]. مساله حجاب، همان، ص 165.
[5]. وسائل الشیعه ج20، ص 213,
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان